آنچه در ادامه میآید نوشتهای از دکتر مصطفی نصراصفهانی است که به تحلیل سیستمها و رفتار متخصصان آنها میپردازد. در نظام سلامت، پزشکانی که متخصص سیستمهای سطح 6 هستند زمانی که بعنوان متخصص سطوح 8 ظاهر میشوند ممکن است برای توجیه تخصص خویش رفتارهای تشریح داده شده را از خود نمایش دهند.
یکی از طبقهبندیها در نظریه سیستمها مربوط به بولدینگ (متخصص نظریه سیستمها و اقتصاد تکاملی) است. در این طبقهبندی، سیستمها متناسب میزان پیچیدگی به 9 طبقه تقسیم میشوند:
- سیستمهای ساختاری(مثل یک میز، صندلی، نقشه جغرافیا و ...)
- سیستمهای ساعتگونه(مثل دوچرخه، اسباببازی کوکی، منظومه شمسی و...)
- سیستمهای خودکار که واکنشی ساده نسبت به محیط دارند(مثل ترموستات، موشک قاره پیما و...)
- سیستمهای باز،خودکفاو قادر به تولید مثل(مثل سلول و باکتری و..)
- سیستمهای تکاملی رستنی(مثل گیاهان)
- سیستمهای حیوانی
- انسان(با ویژگی متمایز کننده خودآگاهی)
- سیستمهای اجتماعی و اقتصادی(مثل سازمانها، اقتصاد کشور و...)
- سیستمهای ماورائی و نمادین(مثل دین و زبان)
بررسی و تخصص در هر کدام از سیستمهای فوق عدهای را جذب میکند و لذا در همه زمینههای فوق، متخصصینی وجود دارند. این متخصصین برای ارائه تخصص خود به دیگران باید آنها را اقناع کنند که تخصص مذکور را دارند.
امّا مشکل از آنجا شروع میشود که با پیچیدهتر شدن سیستم، شناسایی متخصص آن حوزه هم سخت میشود. برای روشنتر شدن بحث تصور کنید که یک نجار (که متخصص سیستمهای ساختاری ساده است) کارش را خوب بلد نباشد و میزی که ساخته است کج است. شما براحتی میتوانید با یک نگاه متوجه شوید که نجار کارش را خوب انجام نداده است. همچنین اگر یک مکانیک(که متخصص سیستمهای طبقه2 است) کارش را خوب انجام ندهد دیر یا زود شما متوجه میشوید. اما وقتی سیستم پیچیدهتر میشود شما دیگر براحتی نمیتوانید متخصصنما را از متخصص واقعی تشخیص بدهید! یعنی تشخیص یک پزشک تقلبی از یک پزشک کاربلد راحتتر از تشخیص یک روانشناس تقلبی از یک روانشناس کاربلد است و به طریق اولی، تشخیص یک اقتصاددان غیر متخصص از یک اقتصاددان کاربلد سختتر است. و در نهایت، تشخیص یک دینشناس (یا زبانشناس یا استاد عرفان) تقلبی از اصل از همه سختتر است.
متخصصین سیستمهای پیچیدهتر برای اثبات تخصص خود به افرادی که تفکر علمی و منسجمی ندارند مجبورند دست به دامن «اقناع و بازیهای روانی» شوند. بنابراین اگر کسی بازی روانی را بهتر اجرا کند فارغ از اینکه واقعا تخصص بیشتری داشته باشد یا نه، در ذهنها خبرهتر شناخته میشود. برای همین است که شما نمیتوانید چند اقتصاددان را کنار هم بنشانید و بعد از مدتی دعوای لفظی یا حتی فیزیکی آنها را شاهد نباشید! آنها برای اثبات برتری خود دست به دامن بازیهای روانی میشوند. در مورد انواع بازیهای روانی در همین کانال در آینده مطالبی خواهم نوشت.
تجویزها
در دو حوزه فردی و سیاستگذاری میتوان از مطالب فوق استفاده کرد. در حوزه فردی، اولا باید با بازیهای روانی و خطاهای شناختی-ادراکی و سوگیریهای رفتاری که زیربنای بازیهای روانی هستند آشنا باشیم و ثانیا برای تشخیص متخصصین واقعی و تقلبی از مراجع رسمی و دیگر متخصصان آن حوزه نظرخواهی کنیم. در حوزه سیاستگذاری کلان به وضوح میبینیم که این مورد یکی از موارد شکست بازار است (برای مثال وقتی یک کلینیک تخصصی پزشکی توسط شیادانی غیر پزشک و غیر متخصص مدتها مشغول به کار است و همواره مشتری دارد یعنی مکانیزم بازار عاجز از کنار گذاشتن متقلبین است). بنابراین لازم است نهادهای بخش عمومی در این زمینه دخالت و نظارت جدی داشته باشند.