تعدیل جایگاه صنف پزشکان بهعنوان یکی از ذیمدخلهای میدان سیاستگذاری اجتماعی، و توجه به «تخصصگرایی» بهجای «حرفهایگرایی» یکی از الزامات اساسی برای کارآمدترشدن سیاستهای اجتماعی دولت است.
یکی از مناقشههایی که طی دو دهۀ اخیر در سطح جهانی مطرح است، حضور پزشکان در سطوح مدیریتهای اجتماعی و سیاسی است. هرچند، سطح سازمانی و مدیریتی تنها بهعنوان یکی از سطوح «پزشکیشدن جامعه» بهشمار میآید، اما طی دودهۀ اخیر، حاکمشدن نگاه پزشکی بهویژه در سازمانهای اجتماعی با نقد جدی همراه بوده است؛ تاجاییکه در بسیاری از کشورها روندی آغاز شده که حتی حضور پزشکان در سطوح بالای مدیریتی وزارت بهداشت و درمان نیز به چالش کشیده شده است. امروزه در کشورهایی نظیر انگلستان، ژاپن، کشورهای حوزۀ اسکاندیناوی، و ... غیرپزشکان تصدی وزارت بهداشت را برعهده دارند. این روند از دو منظر مورد دفاع قرار دارد: 1. حوزۀ بهداشت، حوزهای اجتماعی است و نباید نگاه پزشکی در آن حاکم باشد. 2. حضور پزشکان در صدر وزارت بهداشت انواعی از تعارضهای منفعتی، ساختاری، و ارتباطی را ایجاد میکند که میتواند به هدررفتن گستردۀ منابع و تضعیف نظام بهداشت و درمان و نظامهای وابسته (نظیر نظام بیمهای) بینجامد.
هر دوی این موارد در دو سازمان بزرگ حمایتی و بیمهای کشور (سازمان بهزیستی و سازمان تأمین اجتماعی) نیز آسیبهای جدی را بههمراه داشته است. براساس پژوهشی که در اوایل دهۀ 1390 در سازمان بهزیستی انجام شد، بسیاری از کارشناسان در سطوح مختلف سازمان بر این موضوع تأکید داشتند که تسلط رویکردهای پزشکی به مسائل اجتماعی یکی از مهمترین عوامل ناکارآمدی برنامههای حمایتی این سازمان است. حضور بلندمدت این دو سازمان اجتماعی ذیل وزارت بهداشت و درمان، موجب شده است تا مدیریت پزشکی در آنها نهادینه شود.
تعدیل جایگاه صنف پزشکان بهعنوان یکی از ذیمدخلهای میدان سیاستگذاری اجتماعی، و توجه به «تخصصگرایی» بهجای «حرفهایگرایی» یکی از الزامات اساسی برای کارآمدترشدن سیاستهای اجتماعی دولت است.
نویسنده: دکتر رضا امیدی